الهه ی الهام
انجمن ادبی

 « قدرت و قلم»

 

پنداشت او

-         قلم

در دست های مرتعشش

باری عصای حضرت موساست.

می گفت:

«اگر رهخا کنمش اژدها شود

ماران و مورهای

این ساحران رانده ی وامانده را

                                  فرو بلعد.»

می گفت:

        « وز هیبت قلم

         فرعون اگر به تخت نلرزد

         دیگر جهانِ ما به چه ارزد؟»

**

بر کرسی قضا و قدر

                        قاضی

بنشسته با شکوه خدایان تندخو

تمثیل روز قیامت

انگشت اتهام گرفته به سوی او:

« برخیز!

-         از اتهام خود اینک دفاع کن

این آخرین دفاع

پیش از دفاع، زندگیت را وداع کن!»

**

می گفت متهم:

«یک دم امان دهید

تا آخرین سپیده

تا آخرین طلوع زندگی ام را

نظاره گر شوم.»

**

پیش از سپیده دم که فلق در حجاب بود

بر گِردِ گَردنش اثری

از طناب بود

و چشم های بسته ی او غرق آب بود.

**

در پای چوب دار

هنگام احتضار

از صد گره، گرهی نیز وا نشد

موسی نبود او

در دست های او قلمش اژدها نشد.

 

 

« ارزش انسان»

دشت ها آلوده ست

در لنجنزار، گل لاله نخواهد رویید

 

در هوای غفن، آواز پرستو به چه کارت آید؟

فکر نان باید کرد

و هوایی که در آن

نفسی تازه کنیم

گل گندم خوب است

گل خوبی زیباست

ای دریغا که همه ی مزرعه ی دل ها را

علف هرزه ی کین پوشانده ست

 

هیچ کس فکر نکرد

که در آبادی  ویران شده دیگر نان نیست

و همه مردم شهر

بانگ برداشته اند

که چرا سیمان نیست

و کسی فکر نکرد

که چرا ایمان نیست

 

و زمانی شده است

که به غیر از انسان

هیچ چیز ارزان نیست.

سه شنبه 12 بهمن 1391برچسب:قلم,قدرت,مصدق,سلمانی, :: 12:8 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان